همه چی درهم

هر نوع مطلبی اینجا هس

همه چی درهم

هر نوع مطلبی اینجا هس

۲۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

مــَــرد

مــــردان هـــم قــــلب دارنــــد . . .

فقط صدایش، یواش تر از صدای قلب یک زن است!

مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند!

شاید نـــــدیـــــده باشـــــی؛ اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند!

هر وقت زن بودنت را میبینم؛ سینه ام را به جلو میدهم، صدایم را کلفت تر میکنم... تا مبادا، لرزش دســــت هایم را ببینی!!!

مرد که باشی، دوست داری، از نگاه یک زن مــــرد باشی...

نه بخاطر زورِ بازوها بلکه به خاطـــــر...

تکیه گاه بودنت...

به خاطـــــر مرهم بودنت...

به خاطـــــر امنیت آغوشت...


خدایا


ﺧﺪﺍﯾﺎ!

ﻣﺎ ﺩﺭﺩ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺩﺍﺭﯾﻢ

ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩﺕ، ﺗﻨﻬﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎﻡ

ﺧﺪﺍﯾﺎ!

ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺖ ﺩﻭﺍﺳﺖ ﻭ ﺫﮐﺮﺕ ﺷﻔﺎ

ﺍﺳﺘﺎﻣﯿﻨﻮﻓﻦ ﮐﯿﻠﻮﯾﯽ ﭼﻨﺪ؟!

ﺧﺪﺍﯾﺎ!

ﻫﻤﺸﻪ ﺣﻖ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ


ﻧﻪ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮﯼ...

روزی بیایی



http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/matalebeziba/Cute.matalebeziba.ir.jpg

یعنی می شود روزی بیایی،
آرام دستانم را بگیری
و
با بوسه ای سد کنی هزار بغض نشکسته ام
و

زمین و زمان را دوباره به خنده هایم آشنا کنی؟
یعنی می شود بیایی
 در شب های دلگیری

مرا به بهشت زیبای آغوشت مهمان کنی
و این بنده نوازی زیبای تو مصادف شود با
 جان دادن دوباره من در آغوشت ؟

یعنی می شود روزی بیایی و فقط باشی
اینجا،
 در کنارم ؟
 یعنی می شود ... ؟

گرفته های دلم...


امشب دلم گرفته است می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم از ابرهای تیره ای که با نسیم خیانت به آسمان دلم آوردی ...

می خواهم گریه کنم اما نمی توانم ...

می خواهم تو را به یاد بیاورم … و با نگاه چشمان تو تا به صبح مژه بر هم نزنم اما افسوس ...

گذشت دقایق چهره ات را از یاد من برده اند !...

می خواهم اولین ساعتی که نگاهم کردی رو به یاد بیاورم ... اما افسوس ...

آخرین نگاه تلخ و سرد تو نمی گذارد ! …

می خواهم اولین دقایق با تو بودن را به یاد بیاورم ... اما افسوس ...

می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم اما نه!

دلم نمی آید ...

رفت؟؟

رفــــت؟

بسلامت.

من خدا نیستم بگویم صد باراگرتوبه شکستی بازآی.

آنکه رفت، به حرمت آنچه با خود برد حق بازگشت ندارد.

رفتنش مردانه نبود.

لااقل مرد باشدبرنگردد.

خط زدن برمن پایان من نیست، آغازبی لیاقتی اوست!



بعضی زخمها هست که هر روز صبح، باید پانسمانش را باز کنی وروش نمک بپاشی!

تا یادت نرود... دیگر، سراغ بعضی آدما نبــاید رفت!!

تیغ و رگ...

خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!

نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه ...

 . 

یک جایی می رسد که آدم دست به خودکشی می زند

نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند

نه!

قید احساسش را می زند.

 . 

تنهایی ست دیگر

بر می دارد تیغ را و می کشد

روی همه ی رگهای عادت...روی پوست ورآمده ی خاطرات...

 . 

ای کاش لمس کردن تیغ با رگهایم گناه نداشت!

می توانستم با تیغ رگهایم را نوازش کنم

تا از این تنهایی، از این عشق سوخته رها می شدم و به آرامش می رسیدم

درست مثل آرامشی که او در آغوش دیگری بدست آورد...

سهم من؟

ای کاش میشد فهمید که در دل آسمان چه میگذرد که امشب با ناله بغض آلود بر دیار این دل خسته اشک می ریزد.

نمیدانم چرا امشب واژه هایم تر شده اند مثل آسمان که امشب میبارد... و انکه باران بر لبه پنجرۀ احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش میدهد تا شاید از لحظه های دل تنگی گذر کنم.

این شب ها چشم های من خسته است گاهی اشک گاهی انتظار...

این سهم چشم های من است.


لیاقت داشتَنَش

به اندازه تمام سه نقطه‌های دنیا برایت حرف دارم...

به اندازه تمام با دیگران بودنم...

به اندازه تمام خوش گذرانی‌های جوانی‌ام...

به اندازه تمام ثانیه‌هایی که فقط و فقط برای گذراندن اوقات فراغتم...

به اندازه تمام دوستی‌های واقعی و مجازی‌ام...

به اندازه تمام لحظه‌های خوشی که برایم ساختند...

و حرف چندین ساله من این است

دوستی‌های امروزی زمانی ارزش گفتن به دیگران را دارد که طرف لیاقت داشته باشد

و زمانی لیاقت بودن و داشتنش ثابت می‌شود که برای داشتنش حتی زمین و آسمان را به هم بافت

و برای "مـا" شدنش سر و دست‌ها شکست

وگرنه بودن با کسی ارزشی ندارد حتی اگر همگان بدانند.

والسلام

سے گـار!

چند روزی است سیگارم دلم را میزند...

میلی ندارم!

اما بی انصافی است آنطور که مرا ترک کردی ترکش کنم!

شاید دلی در سینه نحیفش با هر پُک می تپد اعتراف میکنم هیچگاه سیگارم را ترک نمی کنم!

آتیش داری؟؟؟

جیره ی سیگارم را بدهید!

و تنهایم بگذارید !!!!

در من تیمارستانی

قصد شورش دارد...

 

گور  پدر آن سلامتی که سیگار را مضر می پندارد!

سیگار من...

نگران حال من است...

هــر از گــاهـی واسه آروم شـدن

بــایــد بغض کــرد ،

یـه گـوشـه نشست و بـلنـد بـلنـد سیـگـار کشیـد !!!

سیگـار فـُروش گـوشـه ی خیـابـان هـم فهـمیـد

و تـُو هنـوز نمـی دانـی...

ایـن منـم کـه دارَم دود میشـوم

سـیگـار هـایـم بهـانـه اسـت...

سیگارم را بیرون میکشم....

نه برای اینکه کسی از دود سیگارم آزرده نشه!!!

برآی اینکه نمیخوام، نمیخوام....

کسی در غم و اندوه سیگارم شریک شه...

میگذرم و میروم...

از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم

از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم
نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم.
از تو میگذرم، تویی که گذشتی از همه چیز
این را هم فراموش میکنم، جای من در اینجا نیست!

میروم تا آرام باشی، تا از شر من و احساسم راحت باشی
میروم تا روزی پشیمان شوی، حیف احساسات عاشقانه ام بود
میروم تا با کسی دیگر همنشین شوی
از تو میگذرم و شک نکن که فراموشت میکنم
هر چه شمع و شعله و آتش بود را در قلبم خاموش میکنم...
نه اندیشیدن به تو فایده دارد، نه فکر کردن به خاطره هایت
حالا آنقدر به دنبالم بیا تا خسته شود پاهایت...
تو لیاقت مرا نداری، از تو میگذرم تو ارزشی برایم نداری...
کارت شده بود دلشکستن و بی وفایی
روز و شب من این شده بود که از تو سوال کنم کجایی؟؟؟
چرا پاسخی به دل گرفته ام نمیدهی
چرا سرد شده ای و مثل آن روزها سراغی از من نمیگیری؟
فکر کرده ای کیستی، برو با همان عاشقان سینه چاکت
برو که تو با یک نفر راضی نیستی!
از تو میگذرم بی آنکه تو را ببینم
محال است دیگر برگردم، حتی اگر از غم و غصه بمیرم...
از تو میگذرم و بی خیالت میشوم
شک نکن بدون تو از شر هر چه غم در این دنیاست راحت میشوم
اشتباه گرفته ای، من آن کسی که میخواهی نیستم
تا هر چه دلت خواست با دلش بازی کنی
میروم تا حتی نتوانی یک لحظه هم نگاهم کنی...
از تو میگذرم بی آنکه لحظه ای برگردم و تو را ببینم
یک روز بیا تا حساب تمام بی محبتهایت را از قلب شکسته ام برایت بگیرم...